شیطنت های دخترم
سایدا جون عزیز دل مامان یه روز که غذا می پختم و شما هم مثل هر روز موقع خوابتون بود و شروع به غر غر کردن زیر پای من کرده بودی از مجبوری یه دستمال پهن کردم و نشوندمت روی دستمال بعد یه کیک جلو گذاشتم تا باهاش بازی کنی وتو تا این کیک رو به پوره تبدیل نکردی دست برنداشتی.
بعدشم از خوشحالی اینکه گذاشته بودم خودت به تنهایی کیک بخوری اینجوری دست می زدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی