پرنسس کوچولوی من و عروسی خاله الهام
دختر زیبای من 15 بهمن 1394 مراسم جشن ازدواج خاله الهام برگزار شد و پقدر خوشحال بودی از اینکه لباسی رو که مدتها قولش رو بهت داده بودم تا خیاط برات بدوزه رو بپوشی مدتها بود بهت قول خرید لباس عروس رو داده بودم تا عروسی خاله الهام بپوشی ولی هر جا رفتم نتونستم لباسی که صد در صد رضایتم رو جلب کنه پیدا کنم تصمیم گرفتم از سر لباس خودم یه لباس برای تو بدوزم تا حداقل ست باشیم و وقتی به خیاط گفتم خوشبختانه قبول کرد تا تو فرصت کوتاه برات بدوزه و خوشبختانه چقدر بهت میامد و شب عروسی زیباتر از عروس شده بودی و همه از تو و لباست تعریف میکردن زیبایی لباست در کنار لباس مامان و آبجی صاینا دو چندان میشد و همه به ست لباس من و دخترام تبریک میگفتن شب خیلی خوبی ب...
نویسنده :
مامان الهه و بابا حمید
15:36